-
يكشنبه, ۸ مهر ۱۴۰۳، ۰۲:۵۹ ب.ظ
توی این خونه پوسیدم خدایا مگه دیوار اینجا در نداره چقدر باید تحمل کرد بی عشق مگه دنیا درو پیکر نداره چشام کم سو شد از بس گریه کردم نمی دونم کی از این خونه میرم دارم می پوسم و چشم انتظارم دارم می میرم و از رو نمیرم هی سربه راه تر هی سربه زیرتر هی گوشه گیرتر هر لحظه خسته تر هر لحظه تلخ تر هر لحظه پیرتر دنیای من تویی دنیا ولی میگن زندون مومنه آخه چه جوری از خیر تو بگذرم این غیر ممکنه درست از اولین باری که رفتی درست از اولین باری که مُردم درست از آخرین برگی که باختی درست از آخرین دستی که بردم درست از روز اول رفته بودی همون روزی که من از دست رفتم عزیزم عشق تو بن بست من بود منم تا آخر بن بست رفتم